داستان شماره 12 راز قتل

.: گوینده: حسن حاجی قاسمی  :.

برای دانلود رایگان کتاب صوتی  به ادامه مطلب مراجعه کنید


متن داستان راز قتل:

دیوید بارلتی بازپرس پلیس وقتی از محل هشتمین قتل جنایتهای زنجیره ای برگشت به خبرنگاران گفت: من راز قتلها را کشف کرده ام، اما فعلاً چیزی به شما نمی گویم تا قاتل فرار نکند. مطمئن باشید فردا آن زن جوان جنایتکار را پیدا می کنم. بعد هم به اصرار خبرنگاران برای فاش کردن راز جنایت توجه نکرد و به خانه برگشت. در راه خانه با خودش گفت: فردا صبح وقتی با کت و کلاه قرمز توی خیابانها راه بروم، آن زن دیوانه را که قاتل مردانی با کت و کلاه قرمز است خواهم شناخت.

فردا صبح جسد بازرس بارتلی را در خانه اش یافتند، در حالی که زنش با یک ساطور بالای جنازه دیوید که کلاه و کت قرمز داشت نشسته بود.

نوشته: آنینو پائولو