دکلمه زمزمه ظهور شماره 3 (آذر 1391)

.: نویسنده و گوینده: حسن حاجی قاسمی  :.

زمزمه ظهور

برای دانلود رایگان کتاب صوتی  به ادامه مطلب مراجعه کنید


متن دکلمه زمزمه ظهور شماره 3 (آذر 1391) :

در حوالی این خیابان یک طرفه صدای کاروان محرم می آید، صدای گام های تشنه لبیک، صدای هَل مِن ناصر یَنصُرنی.

فرات خون می گرید وقتی صدایی دیگر نمی آید به جز ان مظلوم حسین.

 می گویند آنقدر برایش نامه نوشته اند که آمد، مولای من می دانم که از کوفیان خیری ندی اما شاید ما نیز حر باشیم.

 مولای من! دیوار های دلم سست شده است می ترسم زلزله ای در مقیاس ناامیدی ویرانش کند. جسمم خالی از سکنه شده است، کربلا این چه داغی است که از ازل تا ابد جگر تاریخ را می سوزاند؟ این چه عطشی است که هیچگاه سیراب نمی شود؟ بمیرید ای سراب ها کودکان تشنه آب اند هیچ سرابی کودکی را سیراب نمی کند. ای فرات چگونه توانستی روح بزرگ ابالفضل را در خود انعکاس بدهی ذوالجناح بگو ببینم سوارت را در کدام گودی قتلگاه پیاده کردی.

بیا ای مهدی! هر روز عاشورا و همه جا کربلا.

من در عصر جمعه هایی زندگی می کنم که در بازارش یوسف را ارزان تر از آبروی آدمی نمی فروشند.

بارالهی کاروان محرم را به کوچه ظهور برسان!

 

 

:::: دانلود فایل ::::::::::..

     1     دانلود فایل صوتی این نوشته   02:47   دانلود با کیفیت 128