کتاب صوتی وحشت آباد

.: نویسنده: خسرو شاهانی / راوی: ناشناس :.

کتاب صوتی وحشت آباد

برای دانلود رایگان دکلمه به ادامه مطلب مراجعه کنید


  • درباره کتاب :

زندگی نامه خسرو شاهانی از زبان خودش: نام خسرو، نام فامیل شاهانی شرق، قد ۱۶۲ سانتی‌متر، وزن ۶۲ کیلوگرم با استخوان، نام پدر علی‌اصغر (مرحوم)، نام مادر علویه بیگم (مرحومه)، علامت مشخصه اثر سالک روی گونه چپ، متأهل، دارای سبیل. در دهم دی ۱۳۰۸ شمسی مطابق با اول ژانویه ۱۹۲۹ میلادی در نیشابور متولد شدم (اینکه می‌بینید مردم مختلف جهان و کشورهای اروپایی و دنیای مسیحیت شب اول ژانویه را جشن می‌گیرند، قسمت اعظمش به خاطر تولد بنده است). پدرم را در کودکی و مادرم را در بزرگی از دست دادم. کار رسمی مطبوعاتی‌ام را از اول سال ۱۳۳۴ شمسی با روزنامه خراسان چاپ مشهد شروع کردم که مدت سه سال بطور مستمر ادامه داشت. در این روزنامه که یومیهٌ صبح بود و هفته‌ای شش بار منتشر می‌شد، علاوه بر نوشتن داستان‌های کوتاه طنزآمیز، دو ستون تحت عنوان «شوخی و خنده» هم که اصلاً خنده نداشت و نظم و نثر بود می‌نوشتم.

در دی ماه ۱۳۳۶ شمسی به دعوت آقای صادق بهداد، مدیر روزنامه جهان از مشهد به تهران آمدم و در روزنامه جهان مشغول به کارشدم. در این روزنامه هم که یک نشریه یومیه صبح بود، دو ستون و گاهی سه تا چهار ستون تحت عنوان «از هر دری سخنی» مطالب طنزآمیز و انتقادی و داستان‌هایی که روی مسایل روز دور می‌زد، می‌نوشتم. در سال ۱۳۳۷ شمسی علاوه بر کار در روزنامه جهان، خبرنگار پارلمانی روزنامه پست تهران شدم، که یک روزنامه عصر بود.

 

در سال ۱۳۳۸ به دعوت رادیو ایران مطالبی برای رادیو تهیه می‌کردم و از جمله روزهای یکشنبه هرهفته برنامهٌ «گفتنی‌ها» را و در سال‌های ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۵ برنامه‌ای زیرعنوان «سیر و سفر» می‌نوشتم. در همان سال ۱۳۳۸ پس از یک سال، همکاری‌ام را با روزنامهٌ پست تهران قطع کردم و جل و پلاسم را به روزنامهٌ کیهان منتقل کردم و شدم خبرنگار پارلمانی کیهان در دو مجلس شورای ملی و سنای آن زمان.

اما همچنان همکاری‌ام را بعدازظهرها با روزنامه جهان ادامه می دادم. در روزنامهٌ کیهان علاوه بر خبرنگاری، که شغل اصلی‌ام بود، رپرتاژهای شهری هم تهیه می‌کردم و هفته‌ای یک روز بین سال‌های ۴۲ تا ۴۴ شمسی (فکر می‌کنم تا ۱۳۴۵) یک صفحه طنزآمیز به صورت داستان و مقاله می‌نوشتم زیر عنوان «جنجال برای هیچ»، که بعدها به دلایلی تغییر نام داد و شد «بین دو سنگ آسیا» و «مسافرت بدون گذرنامه» که چندی بعد بکلی تعطیل شد. اما همکاری‌ام با روزنامهٌ کیهان ادامه داشت تا خردادماه ۱۳۵۸ که به اتفاق عده‌ای دیگر از اعضاء تحریریهٌ کیهان و خبرنگاران بازخرید شدم و بکلی ما را از مدارسه بیرون کردند.

 

اما در سال ۱۳۴۰ یا اوایل ۱۳۴۱ (دقیقاً به خاطرندارم، خوب شد پیر شدم کم‌کم و نسیان آمد) روزنامه جهان ابتدا توقیف و بعد هم برای همیشه تعطیل شد. در اول مهرماه ۱۳۴۱، به دعوت مرحوم علی اصغر امیرانی، همکاری‌ام را با مجلهٌ خواندنی‌ها، که هفته‌ای دو شماره (شنبه و سه‌شنبه هرهفته) منتشر می‌شد، شروع کردم و در هر شماره، سه چهار صفحه تحت عنوان «در کارگاه نمدمالی» می نوشتم که تا اوایل خرداد ماه ۱۳۵۸ ادامه داشت و بعد از تعطیل خواندنیها بیکارشدم، مثل روز اول. به قول معروف: پس از گفتگوها و بحث دراز / رسیدیم آنجا که بودیم باز ….

 

 

::::  دانلود فایل  ::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

            دانلود کتاب صوتی وحشت آباد (آدم اهوازی)     12:09   دانلود با کیفیت 128
      2       دانلود کتاب صوتی وحشت آباد (عقرب)   11:22   دانلود با کیفیت 128
      3       دانلود کتاب صوتی وحشت آباد (آخرین بوسه)   11:12   دانلود با کیفیت 128
      4       دانلود کتاب صوتی وحشت آباد (عکس آشنا)   13:59   دانلود با کیفیت 128
      5       دانلود کتاب صوتی وحشت آباد (بعد)   12:56   دانلود با کیفیت 128
      6       دانلود کتاب صوتی وحشت آباد (بازنشسته)   12:57   دانلود با کیفیت 128
      7       دانلود کتاب صوتی وحشت آباد (بگو 44)   15:17   دانلود با کیفیت 128
      8       دانلود کتاب صوتی وحشت آباد (بیگناه)   22:11   دانلود با کیفیت 128
      9       دانلود کتاب صوتی وحشت آباد (برج تاریخی)   12:37   دانلود با کیفیت 128
      10       دانلود کتاب صوتی وحشت آباد (کمدی افتتاح)   15:57   دانلود با کیفیت 128
      11       دانلود کتاب صوتی وحشت آباد (اعتصاب)   18:15   دانلود با کیفیت 128
      12       دانلود کتاب صوتی وحشت آباد (فرصت طلا)   15:46   دانلود با کیفیت 128

 


  ::: برای حمایت از آثار صوتی منتشر شده در سایت اینجا کلیک کنید :::