شعر همای اوج سعادت به دام ما افتد
.: شاعر: حافظ / گوینده: ژاله صادقیان :.

برای دانلود رایگان دکلمه به ادامه مطلب مراجعه کنید
شعر همای اوج سعادت به دام ما افتد از حافظ :
| هُمایِ اوجِ سعادت به دام ما افتد | اگر تو را گذری بر مقام ما افتد | |
| حبابوار براندازم از نشاط کلاه | اگر ز روی تو عکسی به جام ما افتد | |
| شبی که ماهِ مُراد از افق شود طالع | بُوَد که پرتو نوری به بام ما افتد | |
| به بارگاه تو چون باد را نباشد بار | کِی اتفاق مجال سلام ما افتد؟ | |
| چو جان فدای لبت شد خیال میبستم | که قطرهای ز زلالش به کام ما افتد | |
| خیال زلف تو گفتا که جان وسیله مساز | کز این شکار فراوان به دام ما افتد | |
| به ناامیدی از این در مرو؛ بزن فالی | بُوَد که قرعه دولت به نام ما افتد | |
| ز خاک کوی تو هر گه که دم زند حافظ | نسیم گلشن جان در مشام ما افتد |
